فقط

+ ۱۳۹۷/۸/۳۰ | ۲۳:۱۵ | لادن --

نیازی به دروغ گفتن نبود زیرا اصلا واقعیت را نمی دانستم حتی اگر هم آن را می دانستم فقط یک واقعیت محسوب می شد و اگر هم این طور نبود، خلاف آن واقعیت دیگری بود. حتی من و تو هم  در غیاب کوبلیان جور دیگری بودیم تا با او. من هم بدون تو جور دیگری هستم.  و فقط برای خودت همان کسی باقی می مانی که هرگز جور دیگری نیست. 

 

نفس بریده، هرتا مولر، ترجمه مهوش خرمی پور، کتابسرای تندیس، چاپ اول، 1389، 344 صفحه

کتاب "نفس بریده "

+ ۱۳۹۷/۸/۱۲ | ۱۳:۴۷ | لادن --

از متن کتاب: 

" بند کفش ها بسته شدند. سر میز نشستم و منتظر نیمه شب ماندم. نیمه شب آمد، اما افراد گشت نیامدند .باید سه ساعت می گذشت، ساعت هایی که تحملشان دشوار بود و بعد آن ها آمدند. مادر پالتوی دم دستی که دور یقه اش نوار مخملی داشت، را برایم گرفت، درونش خزیدم. او گریه کرد. من دستکش های سبز را به دست کردم. مادربزرگ از راهروی چوبی، درست همان جایی که کنتور گاز بود، گفت: شک ندارم که دوباره بر می گردی.

من به این جمله از روی عمد توجه نکردم اما بی آنکه بدانم آن را با خود به اردوگاه بردم و اصلا خبر نداشتم که همراهم آمده. البته که یک چنین جمله ای مستقل عمل می کند. اثری که این جمله در من گذاشت خیلی بیش تر از اثر همه ی کتاب هایی بود که همراه خود برده بودم. شک ندارم که دوباره بر می گردی، این جمله شریک بیل قلبی شکل و حریف فرشته ی گرسنگی شد. چون من از آن جا زنده برگشتم، به خودم اجازه می دهم که بگویم: یک چنین جمله ای، انسان را زنده نگه می دارد. "



"هر کسی برای دستیابی به شانس باید هدف داشته باشد. پس من باید هدفی پیدا کنم اگر شده برداشتن برف از روی نرده ها باشد."

نفس بریده/ هرتا مولر/ ترجمه مهوش خرمی پور/ کتابسرای تندیس/ چاپ اول 1389/ 344 صفحه 



نویسنده ی کتاب، هرتا مولر برنده ی جایزه نوبل ادبیات سال 2009 متولد روستایی آلمانی تبار در غرب رومانی بوده. پس از جنگ جهانی دوم تمام مردان و زنان 17 تا 45 سال رومانی به عنوان کارگر اجباری به اتحاد جماهیر شوروی تبعید شدند، که مادر نویسنده هم یکی از این افراد بوده. کتاب بر اساس وقایع اون دوران، درباره ی جوانی نوشته شده که با دید عمیق، تفکری شاعرانه و نیمه فلسفی حوادث و ماجراهای زندگی و کار در چنین شرایطی رو توصیف میکنه. آشنایی با فضای اردوگاه های کار اجباری، جایی که آدمهای بی گناه صرفا به دلیل زندگی کردن در جغرافیایی خاص محکوم به تحمل رنج های باورنکردنی شدن، از زبان این شخصیت بسیار خوندنیه. بعضی قسمت ها، ترجمه ی کتاب کمی گنگ به نظر میرسه که شاید به خاطر سبک خاص نویسنده و بازی با معنای مختلف واژه ها در زبان آلمانی بوده. در مجموع از اون دست کتابهاییه که حقیقتا ارزش خوندن داره.

و جمله ی زیبایی کمیته نوبل ادبیات: 

نوبل ادبیات به هرتا مولر تعلق می گیرد که با تمرکز بر شعر و نثر ساده دورنمای زندگی کسانی را به تصویر کشیده که زندگی شان مصادره شده است. 

کتاب "رویا در شب نیمه تابستان "

+ ۱۳۹۷/۸/۲ | ۰۰:۱۴ | لادن --


یه کتاب کمدی، رویایی، عاشقانه، خیال انگیز.

نمیدونم چرا به اشتباه فکر می کردم تمام نوشته های شکسپیر تراژدی های تلخ و پیچیده ای هستن که خوندنشون سخته. این کتاب دقیقا بر خلاف تصور من رو ثابت کرد.

داستان دارای چهار بخشه که ارتباط جالبی با هم دارن. تیسیوس(دوک آتن) قراره با هیپولیتا ( ملکه ی آمازون ها) ازدواج کنه. از طرفی پدر هرمیا تصمیم داره دخترش رو به زور به ازدواج دمیتریوس دربیاره در حالی که هرمیا دلباخته ی لایسندره، داستان وقتی جذاب تر میشه که هلنا هم شیفته ی دمیتریوس و از علاقه ی دمیتریوس به هرمیا غمگینه و...

 ماجرای بعد درباره ی گروهی از کارگران آتنه که تصمیم دارن به مناسبت جشن ازدواج دوک یه نمایش عاشقانه اجرا کنن ( اینجاست که شخصیت محبوب من میاد وسط، باتم، یه خودشیفته ی به تمام معنا😁). اما بخش چهارم که روی کل داستان هم تاثیر داره و به نوعی اتفاقات جالب بعد رو هم شکل میده، داستان پریان و قهر و آشتی اوبران (شاه پریان) با تیتانیا ( ملکه ی پریان) و شیطنت های پوک جن بازیگوش ماجراست.

در کل کتاب فوق العاده ایه. من نزدیک سه هفته ست دارم ازش لذت میبرم. بخونیدش حتماً.



رویا در شب نیمه تابستان، ویلیام شکسپیر، ترجمه مسعود فرزاد، انتشارات ناهید، چاپ چهارم 1390، 185 صفحه. 

📖

از متن کتاب: 

برق، در سیاهی شب سیاه، در یک جنبش ناگهانی، آسمان و زمین را آشکار می کند ولی پیش از آن که انسان بتواند بگوید: بنگر! دهان ظلمت، بار دیگر آن را فرو می بلعد. همه ی چیزهای درخشان به همان سرعت دچار تباهی می گردند. 

.

عشق می تواند چیزهای پست و پلید را که قدر و مقداری ندارند دارای وزن و خاصیت نماید. عشق با چشم نمی بیند، بلکه با ذهن نگاه می کند.


کتاب "مرگ ایوان ایلیچ "

+ ۱۳۹۷/۷/۲۱ | ۱۴:۰۲ | لادن --


داستان کتاب درباره ی روزهای پایانی فردی به نام ایوان ایلیچ است. یک کارمند معمولی دادگستری که مراتب ترقی رو به خوبی طی کرده . اما حالا در بستر مرگ و به عبارتی از همان روزهای نخست شروع بیماری، به تدریج درک و آگاهی بیشتری نسبت به حقیقت زندگی و مفهوم مرگ پیدا میکنه و کل ماجرای کتاب پیرامون همین مسئله است. 

بخشی از متن کتاب :

" ناگهان موضوع جلوه ی دیگری به خود گرفت. به دل گفت: < آپاندیس! کلیه! بحث آپاندیس یا کلیه نیست، بحث زندگی است و... مرگ. آری، زندگی در کار بود، و حالا دارد می رود، دارد می رود و نمی توانم جلوش را بگیرم. آری چرا خودم را گول بزنم؟ مگر بر همگان، الا خودم، عیان نیست که دارم می میرم، منتها صحبت بر سر هفته ها و روزهاست... شاید هم همین لحظه پیش بیاید.زمانی روشنایی بود و حالا دیگر تاریکی است. من اینجا بودم و حالا دیگر آنجا می روم! کجا؟> لرزه بر اندامش افتاد، نفسش بند آمد و جز تاپ تاپ دل چیز دیگری حس نمی کرد. "


"در خیال به یادآوری بهترین آنات زندگی دلپسندش پرداخت. و عجبا که هیچ آنی از بهترین آنات زندگی دلپسندش حالا دیگر ذره ای از جلوه ی سابق را نداشت. هیچ آنی جز نخستین خاطرات دوران کودکی. "


مرگ ایوان ایلیچ/ لئون تالستوی/ ترجمه صالح حسینی/ انتشارات نیلوفر/ چاپ دوم 1386/ 152 صفحه

داستان های کوتاه ارنست میلر همینگوی

+ ۱۳۹۷/۷/۶ | ۲۳:۳۳ | لادن --


مدتها بود که مشتاق خوندن آثار همینگوی بودم اما مطمئن نبودم بتونم به خوبی نوشته هاش رو درک کنم. احتمال می دادم تجربه ای که با خوندن صد سال تنهایی مارکز اتفاق افتاد بازم تکرار بشه. این بود که با مشورت یکی از کتابخون هایی که توی اینستا دنبال می کردم تصمیم بر این شد از داستان های کوتاه ارنست همینگوی شروع کنم. 

کتاب بهترین داستان های کوتاه ارنست همینگوی، گزیده، ترجمه و با مقدمه ی احمد گلشیری ( که دارای مقدمه ای بسیار طولانی هست) رو تازگیا تموم کردم. حالا دیگه دنیای بسیار مردونه ی همینگوی رو می شناسم. در این کتاب داستان هایی از سرباز از جنگ برگشته، گاو بازی، مشت زنی، ماهی گیری، شکار و سایر دغدغه و علاقه مندی های نویسنده نوشته شده. همه چیز با جزئیات بسیار، بی طرفانه، نسبتا خشن و جدی به تصویر کشیده شده. جزئیات شخصیت ها با رفتار و کنش و واکنش هاشون نمایش داده شده و نشان دهنده ی انگیزه های اونهاست بی آنکه نیاز به توضیح اضافه ای از سمت راوی داستان باشه. 

با اینکه معروف ترین داستان های کوتاه این نویسنده، آدمکش، برف های کلیمانجارو و زندگی خوش و کوتاه فرانسیس مکومبر هست من به شدت از داستان شکست ناخورده ش لذت بردم.


شکست ناخورده داستان یه گاو باز حرفه ایه که به پایان دوران حرفه ایش نزدیک شده و دوستانش تلاش دارن اون رو متقاعد کنند تا این کار رو کنار بذاره. سرسختی مانوئل، تلاش و اراده ش و توصیفات جانانه ی نویسنده از صحنه ی میدان گاوبازی، به شکلی که موقع خوندن میشه حس کسی رو داشت که دست کم از سکوی تماشاگران داره هنرنمایی گاو باز و تیمش رو تماشا میکنه، همه و همه برای من لذت بخش بود. 

در مجموع داستان های کوتاه همینگوی با حال و هوای متفاوت و مردانه و جدی که همگی جزیی از زندگی واقعی همینگوی بوده شاید برای همه ی خواننده  ها جذابیت یکسانی نداشته باشه اما من به شدت از خوندنش راضی و خوشحالم. و از اینا مهم تر اینکه حالا با اون دوست مجازی موافقم که این کتاب میتونه مقدمه ی خوبی برای درک و ورود به دنیای داستانی این نویسنده ی مدرن و مشهور آمریکایی باشه. حالا آماده م تا در فرصت مناسب برم سراغ پیرمرد و دریا ( معروفترین اثر) و ناقوس برای که می نوازد ( محبوب ترین کتاب از نظر نویسنده ش). 


+ بهترین داستان های کوتاه ارنست میلر همینگوی،  گزیده و ترجمه و با مقدمه ی احمد گلشیری، انتشارات نگاه، چاپ چهارم 1388، 439 صفحه

زندگی با طعم لادن
about us
همیشه لادن بودم، از زمانی که اولین پست وبلاگی را منتشر کردم. شاید هم پیش‌تر! پیش از شناختن کلمه! کلمه همه‌ چیز بود و لادن چاشنی لحظه‌های زیستنم با کلمه‌ها!