شوق در مسیر بودن

+ ۱۳۹۸/۱۱/۱۴ | ۲۳:۵۰ | لادن --

این روزا در خودم قدرتی می بینم که به آینده امیدوارترم میکنه. وقتی یه لایه به آدمهای دور و برم نزدیکتر میشم، رنج‌های پنهانشون که رخ نشون میده، ضعفشون در تحمل مشکلات رو که می‌بینم یاد خودم میفتم که سالهاست دارم تنهایی این شیب تند سر بالایی زندگیم رو بالا میام. هر چند تا چشم کار می‌کنه مسیر خالی از نقطه‌ی روشنه و خبری از قله نیست، اما به مهارت‌هایی که تا به اینجا به دست آوردم اطمینان دارم و به استقامتم. امروز به معنای دقیق کلمه از خودم راضیم. من هر آنچه در توان داشتم برای این زندگی گذاشتم. 

بالشی که کالسکه نشد

+ ۱۳۹۸/۱۱/۵ | ۲۳:۳۲ | لادن --

میگه: چرا شبا اینقدر زود میخوابی؟

میگم: دلتنگی اغلب بعد از نیمه شب میاد سراغم. کز میکنه گوشه‌ی اتاق و حرف حساب هم سرش نمیشه. می‌خوابم بلکه وقت رسیدنش بیدار نباشم.

میگه: اِ ! مثل قصه‌ی سیندرلا.

 

و من به پری مهربونی فکر میکنم که فقط توی قصه هاست.

 

زندگی با طعم لادن
about us
همیشه لادن بودم، از زمانی که اولین پست وبلاگی را منتشر کردم. شاید هم پیش‌تر! پیش از شناختن کلمه! کلمه همه‌ چیز بود و لادن چاشنی لحظه‌های زیستنم با کلمه‌ها!