چند شب پیش گلشیفته فراهانی مهمون یکی از برنامه‌های شبکه‌های اون‌ور آب بود. من سخت مشغول کار بودم و صدای تلویزیون مزاحم کارم بود. از طرفی کنجکاو شده بودم حرفاش رو بشنوم. پس پاشدم و رفتم برنامه رو دیدم.

دربارۀ روند کاریش صحبت می‌کرد و چی شد که پروژۀ سینمایی خارجی گرفته. چرا اولین بار بدون پوشش متعارف کشورش توی جشنواره خارجی ظاهر شده. اون انتخاب پوشش چه پیامدهایی براش داشته و چه مسیر رو گذرونده تا به امروز. از بدن زن گفت و حساسیت‌های بیش‌ازاندازه‌ای که به اون نشون داده میشه. از سینما، رفتار همکارهاش، مشکلاتی که توی ایران داشته و ... دربارۀ این گفت که از نظر اون بدن زن می‌تونه ابزاری برای مبارزه باشه ...

گلشیفته آدم مهمی توی سینمای ایران بوده و هست. توی ذهنم من هم همیشه آدم تحسین‌برانگیزی بوده. نمی‌تونم نقشش توی عالم بازیگری سینمای این سال‌ها رو نادیده بگیرم. کارهای درخشانی داشته که هر کدوم دورۀ خودشون حسابی توجه مخاطب‌ها رو جلب کرده. از این گذشته حرکت‌های جنجالی و رفتارهای غیرمتعارفش، نسبت به محیط کاری زنان در ایران، همیشه خبرساز بوده. بهم تلنگر زده. هشدار داده که بیرون از جعبه‌ای که ارزش‌ها، اعتقادها و باورهات رو توش نگه داشتی دنیای بزرگتری هم هست که هر رفتار و کنشی می‌تونه مفهوم کاملاً متفاوتی داشته باشه.

یادمه اون زمان که پرتره‌های برهنه‌ش بیرون اومده بود و توی شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌چرخید نمی‌تونستم درست درکش کنم. نمی‌دونستم باید با چه سنجه‌ای یا چه روش تحلیلی کارش رو ارزیابی کنم. می‌فهمیدم چیزی هست که به همین سادگی تحلیل‌های دم‌دستی «لخت‌شدن یه آرتیست جلوی دوربین برای جلب توجه» نیست. سطح حرفه‌ای گلشیفته بالا بود و کارهایی که توی اوایل دوران کاریش داشت هم بالاتر از خیلی‌های دیگه می‌درخشید. از دید من یه آرتیست به تمام معنا بود. هنر رو می‌فهمید و حرفی برای گفتن داشت. اصلا همین که می‌تونست توی فیلم‌های خارجی حضور داشته باشه و چنین مسیری ساخته بود نشون می‌داد باید کارش رو جور دیگه‌ای ببینم. 

اون روزا کم‌تجربه‌تر از اون بودم که بخوام روی چنین مسائلی عمیق بشم. اصولاً خیلی درگیر اتفاق‌هایی که یه‌شبه موضوع بحث همۀ اقشار جامعه میشه  هم نمیشم. فقط نشستم و گوش دادم. می‌شنیدم که مامان و آدم‌های اطرافم، که نظرشون برام مهم بوده، دربارۀ این ماجرا چی میگن.

گذشت و گلشیفته نشست جلوی دوربین و از اتفاق‌هایی گفت که به‌تعبیر خودش اون رو به تبعید کشوندن. حرف‌هایی که سال‌ها منتظر بودم از دهان خود آرتیست بشنوم. دلم می‌خواست خط فکریش و انگیزۀ کارهای جسورانه و ساختارشکنانه‌ش رو بشناسم. اما گفته‌هاش توی این مصاحبه همون چیزی بود که می‌خواستم بشنوم؟

راستش اون برنامه و حرف‌های گلشیفته به‌اندازه‌ای منظم، منسجم و تاثیرگذار بود که به‌نظر می‌رسید روی تک‌تک جزئیات حرف‌ها، اکت‌ها، نوع پوشش و احساساتش فکر شده. این لزوما بد هم نیست. سیر داستانی مصاحبه، بدون پرسش‌ و پاسخی که به حرف‌هاش جهت بده، گیرا و منسجم بود. همین برنامه رو دیدنی‌تر می‌کرد. شبیه به یه پرفورمنس تک‌نفرۀ عالی.

اما بدیهیه که بی‌دلیل این برنامه در چنین شبی پخش نمیشه. واضحه که باز هم پای درگیرکردن احساسات مخاطب در میانه. نمی‌خوام بگم کاملاً باهاش مخالفم یا موافق. فقط می‌دونم خوبه مصاحبه‌ش رو شنیدم. شاید برای اینکه حرف‌هایی که شنیدم توی ذهنم ته‌نشین بشه و بتونم خوب هضمش کنم بازم باید زمان بگذره؛ اما دوست داشتم تا همین مقدارش رو اینجا بنویسم. 

 

پ.ن: احتمالاً ادامه دارد...