اوه! اوه! اوه! نگم برات از آمادگی جامعه
چشمتون روز بد نبینه. چند روز پیش مهمان خانوادهای بودیم و من بس عجایب دیدم و شنیدم که دهانم دوخته شد. اما الان میخوام دربارهش بنویسم. ماجرا از این قراره که وسط مهمانی حرف از اوضاع و احوال این روزهای کشور به میون اومد. برام طبیعی بود که اون جو توئیتری و ایران اینترنشنالی بین زندگی مردم نباشه؛ ولی نه تا این حد بیخبری و منکر اصل ماجرا بودن! الله اکبر!
مثلا یکی از خانمهای جمع که تازه چندسالی هست کارمند بانک شده و بهشدت هم احساس موفقیت داره؛ میگفت: خب چیه آخه؟ مشکل همین یه تیکه پارچهست که سرمون میندازیم؟ بود و نبودش چه فرقی داره؟ سرمون میکنیم دیگه!
من: :|
فعالان حقوق زن: :|
آقایی که درآمد خوبی از شرکت نفت داره و خودش هم نمیدونه چی شد که اینشکلی افتاد توی این ظرف عسل؟! میگفت: حالا اینا توی اخبار یه گوشه رو نشون میدن که چهار نفر جمع شدن و روش صداگذاری میکنن. مگه کاری داره؟
من: :|
جامعه دانشگاهی و آزاداندیشان: :|
خانم معلمی که از نظر عملکردهای فیزیکی و ذهنی سرعتی در حد حلزون داره و اصلا دنیا رو آب ببره ایشون رو خواب؛ میگفت: خداییش بعضی کارهاشون قشنگ نیست. ولی توی بعضی موارد خوب برخورد کردن. مثلا همین فیلتر اینترنت. چهقدر خوب شده نسبت به چند سال پیش. بچه گوشی رو برمیداشت میرفت توی گوگل. بلد هم که نبود همینجوری چهار تا حرف مینوشت. گوگل هم براش یه چیزای زشتی نشون میداد. الان خوب شده دیگه مثل قبل نیست. خداییش خوبه که نظارت داشته باشن به اینترنت.
من: :|
جامعه دیجیتال مارکتینگ و تولیدکنندههای محتوای پلتفرمهای آنلاین: :|
بچهها!
با این اوضاع اصلا تصورتون از روزهای روشن آیندۀ نزدیک نباشه. گیریم که به اهداف کوتاهمدت هم رسیدیم. راه درازی داریم تا جایی که مردم با حق و حقوق خودشون آشنا بشن و بفهمن چیا ظلمه، چیا خدمت. پس صبور باشید. صبر چیز خوبیه :)
این روزها همش این جملۀ معروف تو ذهنم بولد میشه:
اولین کار ما با موقع آزاد کردن یک برده این بود که بهش بقبولونیم برده نیست!
ما که دو هفته پیش تو جمع خانوادگی همین داستان رو داشتیم . آدمی که نفعی از این خوابزدگی داره رو نمی شه بیدار کرد.
لامصبا اصلا بحث یک تیکه پارچه نیست . دروغ و دزدی دمار از روزگارمون درآورده .
گاهی وقتا با خودم فکر میکنم شاید لیاقت عمومی جامعه چیزی خیلی فراتر از این باشه، اما خیلی وقتا هم هست که متوجه میشم دقیقاً برعکسه متأسفانه...
سلام
چند روز پیش جایی بودم شاید باورتون نشه اما توی اون جمع یکی دو نفر نظرشون این بود که افراد بی حجاب خونشون مباح هست و مثلا نیروهای امنیتی و پلیس بگیرن این ها رو بکشن هیچ اشکالی نداره و مابقی هم همین حرف ها رو می زدند و عده ای هم می گفتن این کارهای مردم از روی ازادیشون هست و ازادی ها رو باید محدود کرد. من اگه خودم اونجا نبودم و خودم نمی شنیدم واقعا باور نمی کردم و جلوی چشمام خیلی راحت داشتن روی ارزش جان آدمی قیمت میگذاشتند و باهاش بازی می کردند
عین همین حرفها رو هم از مدرسین یکی ازمدرسه های طلاب قم دیدم
واقعا راه طولانی هست و امید که نسل جدید بتونن این ها رو کنار بزنند
کاش بهشون بگیم اگر حاضرن بخاطر یه تیکه پارچه آدم بکشن ، بله دغدغه ام یه تیکه پارچه است!
:((
سلام
اتفاقا ما هم دیشب یه مهمونایی داشتیم که کلا همین عبارت آخر رو گفتن !
صبر