خبر رو که شنیدم بی اختیار " آخ!" گفتم.
درد داشت. رفتن بعضی‌ها عجیب دردناکه. من چیزی از موسیقی نمی‌دونم از سیاست هم. استاد شجریان برای من هم آشنا بود و هم ناآشنا. درسته که بسیار از ایشون شنیدم، درسته از شنیدن آثارشون لذت می‌برم، درسته که برای بعضی از آثار هنرمندان بزرگ میشه به حست توجه کنی اما درک موسیقی در من به حدی پرورده نشده که ادعا کنم می‌تونم با تکیه به اون عظمت استادی رو درک کنم. پس مرحوم شجریان برام همون اندازه استاد هستن که سایر بزرگان عرصه‌ی هنر و شعر و ادب که از لابلای کتاب‌ها شناختم و زمان زندگیشون رو فقط توی درس تاریخ ادبیات به یاد سپردم. چیزی که باعث شد از شنیدن خبر، غمگین بشم و حسرت به دلم بنشینه حس دیگه‌ای بود. باور نمی‌کنم که همه‌ی کسانی که پروفایل، پست و استوری‌هاشون نشان از سوگواری داره، مخاطب جدی موسیقی شجریان باشن حتی گمان نمی‌کنم اهل جهت‌گیری‌های سیاسی باشن. مردم خسته از شعار و سیاست‌زدگی و دست به گریبان هزاران مشکل اقتصادی و اجتماعی و... شجریان رو دوست داشتن چون این مردم قهرمان میخوان. کسی که توی شرایط سخت کنارشون بایسته. کسی که مصلحت خودش رو به مصلحت مردم ترجیح نده. کسی که قدرت هر انتخابی داشته و باز کنار مردم باشه. کسی که قدرتش رو به رخ مردم نکشه. کسی که از دل بخونه و صدای اونها باشه. 
ما سوگوار از دست رفتن صدایی هستیم که از دل مردم بود.