میدونست چی میخواد
+
۱۳۹۶/۴/۲۱ | ۰۰:۴۲ | لادن --
ویلی: بچه ها اون خودش بود و یه دست لباس، اما حالا صاحب چند تا معدن الماس شده!
هپی: دلم میخواد یه روزی بهم بگی که اون چی کار کرد که موفق شد.
ویلی: می خوای رمز موفقیتشو بدونی؟ برادرم می دونست چی میخواد. رفت دنبالش و گیرش آورد! رفت جنگل و موقعی که از جنگل در اومد بیست و یه ساله همه چی داشت! دنیا مثل صدف مروارید می مونه! اما این صدف رو آدم نمی تونه روی تشک رختخواب باز کنه!
نمایشنامه مرگ فروشنده/ آرتور میلر/ عطاالله نوریان/نشر قطره/1382
سکوت socoot.ir
Very nice 👏
۲۱ تیر ۹۶
پاسخ
متشکرم
۲۱ تیر ۹۶
تابان
هیچ وقت نتونستم با نمایش و تیاتر رابطه برقرار کنم!اما مرگ فروشنده رو خیلی ازش شنیدم واین که تا حالا چندین و چندبار اجرا شده.قسمت آخر نقل قول ویلی منو یاد گفته ی فروغ شعر خودمون انداخت که:هیچ ضیادی در جوی حقیری که به گودالی می ریزد مرواریدی صید نخواهد کرد.
۲۱ تیر ۹۶
پاسخ
من خیلی نمایشنامه خوندن رو دوست دارم، تماشای تئاتر هم که خیلی خوبه. مرگ فروشنده واقعا کتاب خوبیه، کم حجم هم هست
خیلی دنیای فروغ رو نمیشناسم.
۲۱ تیر ۹۶
بانوچـ ـه
دقیقا برگ برندش همین بود که میدونست چی میخواد
۲۲ تیر ۹۶
پاسخ
آره خیلی مهمه
۲۲ تیر ۹۶
هانی هستم
یادم اومد بیش از یک ساله این کتابو دارم و نخوندمش :|
۲۳ تیر ۹۶
پاسخ
چه جوری دلتون اومد؟!
۲۳ تیر ۹۶
شرف الدین
منم میدونم چی میخوام. منتها این به تنهایی کافی نیست هیچوقت. خیلی چیزهای دیگه هم نیاز داره :(
۲۵ تیر ۹۶
پاسخ
آره خب! شروع ماجرا از اینجاست که بدونی چی میخوای، بعدش باید بزنی به دل خطر و ادامه بدی.
۲۵ تیر ۹۶
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.